مصاحبه با آقای بهمنی در زمینه سوابق علمی(3)ـ
مصاحبه ای که در اینجا ملاحظه می کنید، دومین قسمت گفتگویی است که میان نویسنده و حضرت حجت الاسلام آقای بهمنی مسئول محترم پژهش های نوآمد پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در حدود سال 1385 انجام شده است. اولین قسمت آن را در « اینجا » و دومین قسمت آن را در « اینجا» ببنید.
**: چه کسانی را در پژوهشهای قرآنی اعم از داخل و خارج کشور نوپرداز میدانید ؟ تأکید ما بر شناسایی محققانِ نوپژوهی است که در قید حیات هستند.
دکتر جعفر نکونام: به نظر من سه دسته از محققان می توانند نوپرداز باشند:
دستهی اول، محققانی که مطالعات بین رشتهای، تطبیقی و مقایسهای دارند و از منظر مکاتب و علوم گوناگون به موضوعهای قرآنی مینگرند.
یکی از نمونه آثاری که در آنها به مطالعه ی میان رشته ای و تطبیقی پرداخته شده است، کتاب «مبانی کلامی اجتهاد» است. در این اثر نگارنده سعی کرده است، مطالب خود را با مقایسهای مباحثی که در علوم قدیم در زمینه ی تفسیر و مانند آن موجود است، با هرمنوتیکِ غربی بنگارد. به همین رو در این کتاب نوآوری هایی به چشم می خورد.
دسته دوم، محققانی که به تحقیقات کاربردی اقبال میکنند. یعنی به موضوعهای مورد نیاز و روز جامعه توجه دارند. به طور مثال: شاید بتوان اثر آقای سید محمد علی ایازی را که با نام «آزادی در قرآن» به نگارش درآورده است، از آن جمله برشمرد.
به نظر می رسد، می توان محققانی را که به موضوعات روز می پردازند، نوپرداز و تحقیقات آنان را روزآمد و نونامید؛ حال چه موضوعات آنان بنیادی باشد، یعنی نتایج تحقیق درباره ی آنها به گسترش مرزهای دانش بیانجامد و چه موضوعات آنان کاربردی باشد، یعنی نتایج تحقیق درباره ی آنها به بهینه سازی وضعیت جامعه یا گروه هایی از جامعه منجر شود.
دسته ی سوم، محققانی که به تحقیقات مسئله پژوهانه می پردازند. ممکن است، دو نوع تحقیق قبلی از سئوالی علمی سرچشمه گرفته باشد و بنابراین مسئله پژوهانه به شمار روند؛ اما لزوماً چنین نیست. دو نوع تحقیق پیش گفته حتی اگر مسبوق به سئوالی علمی یعنی سئوال پاسخ نیافته یا پاسخ منقّح نیافته نباشد، نظر به این که در آنها از منظرهای جدیدی به آموزه های قرآنی نگریسته می شود، خواه و ناخواه با دستاوردهای نوی همراه است.
منتها بهتر و نتیجه بخش تر آن است که در تحقیقاتی که از آنها انتظار گسترش دانش و نوآوری داریم، سئوالی علمی را محور تحقیق قرار دهیم. شایان یادآوری است که سئوال علمی پس از اشراف علمی به یک دانش چهره می نمایاند. بنابراین کسانی که هنوز آگاهی های ابتدائی را در زمینه ی موضوعی پیدا نکرده اند، نمی توانند، ادعا کنند که به تحقیقی مسئله پژوهانه می پردازند.
به این ترتیب سئوال علمی سئوالی است که حتی متخصصان و صاحب نظران تاکنون پاسخی برای آن نیافته اند یا اگر پاسخ هایی عرضه کرده اند، به اندازه ی کافی تفصیل داده نشده است یا همچنان سئوالاتی فرعی چندی در آن که تاکنون پاسخ نیافته اند، خودنمایی می کند یا اساساً موارد نقص و نقض چندی در آن پاسخ به چشم می خورد که به طور کلی صحت آن را مورد تردید قرار می دهد.
**: امروز جریانهای نوگرای در تحقیقات و پژوهشهای قرآنی کداماند و چگونه شکل گرفتهاند؟
دکتر جعفر نکونام: به نظر میرسد، به طور کلی جریانهایی که امروزه در تحقیقات قرآنی وجود دارند، عبارتاند از:
1. جریان مقلدان سنتی
این جریان سعی میکند، از قالب های اندیشه های قرآنی کهن و رسمی درنگذرد و حتی افزون بر آنچه قدما گفته اند، اظهار نکند. بیش تر به این جهت که چندان با اندیشه های جدید آشنایی ندارد و اقبالی هم نشان نمی دهد که با اندیشه های جدید آشنا شود.
مهم ترین علت عدم اقبال آنان به اندیشه های نو، بومی نبودن این اندیشه ها و نامعهود بودن مفاهیم و اصطلاحاتی است که معمولاً در آثار حاوی اندیشه های نو به چشم می خورد. برخی نیز اساساً با عینک بدبینی به این اندیشه ها و صاحبانشان می نگرند، گویا هر آنچه آنان می گویند، کفر و زندقه است؛ لذا در مقابل آن اندیشه ها موضع منفی می گیرند. برای مثال برخی به اندیشه های ابوزید چنان بدبینانه می نگرند که گویا او جز کفر و زندقه اظهار نکرده است. راز و رمز چنین رویکردی این است که اساساً آنان خود صاحب اندیشه نیستند و به بیش از آنچه قدما گفته اند، فکر نمی کنند. حداکثر توانی که در آنان دیده می شود، این است که میراث گذشته را به نسل بعدی منتقل کنند. اینان را می توان «مقلدان سنتی» نامید.
2. جریان مقلدان جدید
برخی چنان با اندیشههای جدید روی موافق نشان میدهند که گویا هر آنچه غربی ها گفته اند، عین علم و حق است و هر آنچه قدما گفته اند و در علوم قدیم وجود دارد، عین خرافه و افسانه است و مطالبی به شمار می رود که عصر آنها گذشته است و برای زمان معاصر هیچ کارآمدی ندارد؛ لذا با خودباختگی اندیشه های جدید را از منابع غربی اقتباس کرده و تعابیر و مصطلحات آنان را طوطی وار بر زبان جاری می کنند، بدون آن که به مفهوم واقعی آنها پی برده باشند و به فرض آن که به مفهوم واقعی آنها پی برده باشند، توان نقد و تشخیص صحت و سقم آنها را ندارند و علاوه بر آن به طور عمقی با آموزه های کهن و سنتی نیز آشنا نیستند.
به عبارت دیگر دو دسته ناشیانه با اندیشه های غربی رو به رو می شوند و آنها را با خودباختگی و شیفتگی کامل می پذیرند: یک دسته کسانی که به طور عمقی به این اندیشه ها اشراف ندارند و از آنها جز تعدادی مصطلحات نیاموخته اند و دسته ی دیگر کسانی که به طور عمقی با اندیشه های غربی آشنا هستند، اما نسبت به آموزه های سنتی اشراف علمی ندارند و آگاهی آنان از علوم قدیم از حد آشنایایی با تعدادی مصطلحات فراتر نمی رود. این جریان اگرچه نوگرا هستند، ولی باید آنان را «مقلدان جدید» نامبردار ساخت.
3. جریان نواندیشان محقق
این جریان بر اثر اشراف به داشته های سنتی و نیز دانسته های جدید از قالب تعابیر و مصطلاحات در می گذرند. هم می توانند، آموزه های سنتی را به زبان روز بیان کنند و هم قادرند، دانسته های جدید را به زبان معهود و آشنا ترجمه ی فرهنگی نمایند.
عدم اشراف به هریک از علوم قدیم و جدید موجب می شود، افراد به جای ترجمه ی فرهنگی به ترجمه ی تحت الفظی و گرته برداری مصطحات و تعابیر روی بیاورند.
اشراف به علوم قدیم یا جدید نیازمند این است که افراد علاوه بر تتبّع و مطالعه ی گسترده به تدبّر و اندیشه ورزی هم اقبال کنند. این جریان را می توان نواندیش واقعی نامید و البته هر کسی نمی تواند، به این رتبه برسد. کسانی به این رتبه می رسد که از سویی از هوش و نبوغ ذاتی برای تدبّر و اندیشه ورزی برخوردار باشد، به طوری که در پذیرش هر چیزی وسواس به خرج دهد و هر آنچه را برای او بدیهی یا منتهی به بدیهی نبود، نپذیرد و از سوی دیگر عمر خود را وقف مطالعه و تحقیق کند و به تتبّعی گسترده در آثار روی بیاورد.
**: نقد و نگاه شما به افراد و جریانات نوگرا چگونه است، مزایا و کاستیهای این جریانات را بفرمایید؟
دکتر جعفر نکونام: به تصور اینجانب مزایا و کاستی های جریانات نوگرا به این قرار است:
الف، مزیت این جریانها اعم از نوگرایان مقلد و نوگرایان محقق این است که سبب بازنگری در مبانی فکریِ سنتی و تجدید حیات فکری و نوسازی آن میشود.
تردیدی نمی توان داشت که اندیشه های مختلف، زمینهیِ چالش در اندیشههای قرآنی را فراهم کرده و سبب میشود اندیشههای قرآنی روزآمد شده، تقویت گردند.
ب: کاستیها چنان که اشاره شد، عبارت اند از:
1. عدم اشراف بهاندیشههای جدید و گرته برداری غیرعالمانه از آن
پیش ترگفته شد، آفتی که در اقبال به اندیشه های جدید به چشم می خورد، گرته برداری و استفاده ی قالبی و سطحی از این اندیشههاست؛ به این همین جهت این اندیشهها به صورتِ قابل فهمی انعکاس نیافته است و بسیاری این اندیشه ها را بدون آن که عمق و اصل آن را درک کنند، بدان تفوّه می کنند.
2. اندک بودن نوپردازان و تنگ بودن عرصه برای فعالیت علمی آنها
اندیشه های قرآنی نو چندان فراوان نیست. جهت آن این است که از سویی کسانی که دگراندیشی داشته باشند و بیرون از قالب های اندیشه های رسمی و مشهور فکر و مطالعه کنند، نادرند. به این سبب که معمولاً اندیشه های کهن چنان در ذهن ها خوش نشین می شود که فضایی برای تنفس اندیشه های جدید خالی نمی گذارد و این مشکل وقتی مضاعف می شود که هیچ گفتمان و داد و ستد فکری و فرهنگی با صاحبان اندیشه های متفاوت وجود نداشته باشد.
تعصب های بیجا و مخالفت با اندیشه های نو حتی در مواردی که با بدیهیات و مسلّمات دینی معارضت آشکاری ندارد، مانع دیگری برای عرضه ی اندیشه های جدید است. این مشکل حتی در محافل علمی هم که باید در آنها کرسی های نظریه پردازی برقرار باشد، به چشم می خورد. محافل علمی ما چندان ظرفیت پذیرش اندیشههای نو را ندارد، طوری که متولیان مجلات معتبر علمی نیز از چاپ مقالات دگراندیشانه خودداری می کنند، با این پیش فرض که این اندیشه ها غلط است یا به بهانه این که جامعه ی علمی آنها را برنمی تابد؛ از این رو مجال کافی برای نواندیشی و نوآوری و نوپردازی فراهم نیست.
**: به طور کلی برداشت مسلمانان از قرآن در طول تاریخ، دارای چه کاستیهایی بوده است؟
آقای دکتر جعفر نکونام: به نظر می رسد، در روش برداشت مسلمانان از قرآن از دیرباز این کاستیها به چشم میخورد:
1.مواجههی مقلدانه با دیدگاه های پیشینیان
همواره چنین بوده است که ژرف اندیشان و نکته سنجان و نقادها کم بوده اند؛ به همین رو رویکرد غالب علمای اسلامی تقلید و نقل بی نقد آرای گذشتگان بوده است؛ طوری که بسا آرای شخصیتی علمی قرن ها محور اندیشه ها بوده و نهایت تلاشی که معمول می گردیده است، از شرح و حاشیه ی توجیهی و توضیحی زدن بر آن آرا تجاوز نمی کرده است و این واقعیت چنان مسلّم شده است که گفته اند، معمولاً هر قرن تنها یک نابغه و نظریه پرداز پیدا می شود.
گاهی چنان آرای گذشتگان در ذهن ها خوش نشین می شود و تقدّس می یابد که جزو مسلّمات دینی درمی آید و ردّ و انکار آنها با تکفیر و تفسیق همراه می شود.
2.عدم بهرهگیری از روش مناسب تحقیق
ملاحظه می شود، اغلب در تحقیقات، متدلوژی و روش تحقیق مناسب به کار گرفته نمی شود و اصول و مبانی مبیّن و منقّح و مدلّل نمی گردد.
به همین رو چنان که آمد، گاهی در موضوعات اجتماعی به روش کتابخانه ای به گردآوری اطلاعات مبادرت می شود و گاهی در موضوعات تاریخی به روش میدانی به جمع آوری اطلاعات اقدام می گردد.
نیز همان طور که پیش تر ذکر شد، در بسیاری از موارد بدون روشن و مدلّل کردن پیش فرض ها و مبانی بحث، به اصل بحث ورود پیدا می شود و از این رهگذر به جای این که در تحقیق اهتمام به این باشد که حقیقت جستجو شود و به اثبات برسد، به توجیه باورهای گذشته و دفاع تعصب آمیز از آنها اقبال می گردد.
یکی از آفات این رویکرد ناسازگاری و ناهماهنگی در دستگاه فکری است؛ به این ترتیب که در جایی برای تأیید یک نظر به شاهدی استشهاد جسته می شود و در جایی دیگر به منظور ردّ نظری همان شاهد تضعیف می گردد.
3.تقدّس گرایی ناصواب
رویکرد تقلید که از آن سخن رفت، به تقدیس تعصّب آمیز آرای رسمی و مشهور می انجامد. برای نمونه برخی از آرای گذشتگان مبنی بر توقیفی و الهی و فراعرفی بودن اموری از قرآن مانند زبان ، رسم الخط، جمع و تدوین، ترتیب آیات و سور، قرائات، و فهم باطن قرآن چنان در ذهن ها خوش نشین شده و مسلّم تلقی گردیده است که چندان به آسانی نمی توان از بشری و عرفی و اجتهادی بودن آنها سخن گفت.
بدیهی است که اگر اموری از قرآن که بشری و عرفی و اجتهادی است، الهی، فراعرفی و توقیفی تلقی شود، اهل تحقیق را با مانع و محدودیت بزرگی مواجه خواهد کرد.
4.تجددگرایی ناصواب
برخی به منظور دفاع از قرآن در برابر این اندیشه که اکنون دوره ی مذهب و قرآن به سر آمده و دوره ی علم است، در صدد بر آمده اند، قرآن را علمی و حاوی آموزه های بشمارند که علم به تازگی آنها را کشف کرده اند.
از این رهگذر بُعدی دیگر از اعجاز برای قرآن به نام اعجاز علمی ساخته اند؛ با این تلقی که در قرآن آیاتی وجود دارد که در آنها از حقایقی سخن رفته است که مردم عصر نزول از آنها بی خبر بودند و در دوره ی معاصر بر اثر پیشرفت دانش توانسته اند، به آنها آگاهی یابند.
حال آن که آنان توجه ندارند، این ادعا نه تنها امتیازی برای قرآن تلقی نمی شود که منقصتی برای آن شمرده می شود. جهت آن این است که علمای اسلامی به اجماع یکی از وجوه اعجاز قرآن را فصاحت و بلاغت قرآن می دانند و شرط فصاحت و بلاغت هر کلامی هم این است که در آن الفاظ و تعابیری که مخاطبان آن کلام نتوانند، به معنای آنها پی ببرند، نباشد. به این ترتیب اعتقاد به اعجاز علمی داشتن قرآن با اعتقاد به اعجاز بلاغی داشتن آن در تعارض کامل خواهد بود.
تردیدی نمی توان داشت که قرآن به زبان قوم عرب عصر رسول خدا(ص) نازل شده است و آن با این معنا که در قرآن آیاتی باشد که آن قوم نمی توانستند، درک کنند، ناسازگار است. البته این مطلب به تفصیل بیش تری نیاز دارد که در اینجا مجال آن نیست و لذا به همین اندازه بسنده می شود.
به هرحال این نوع از تجدّدگرایی ناصواب است و تحمیل آموزه هایی بر آیات قرآن که با معنای عرفی و متعارف عرب حجاز در عصر نزول ناسازگار است، چیزی جز تفسیر به رأی نخواهد بود.
به نظر اینجانب باید قرآن را در همان بستر تاریخی و همان فضایی که نازل شد و همان طور که مخاطبان قرآن در عصر رسول خدا(ص) قرآن را درک می کردند، درک کرد. بی شک اگر قرآن را با اطلاعات و اندیشههایی مانند اندیشههای علمی، عرفانی، فلسفی و نظایر آنها که در بسترِ تاریخی نزول قرآن به چشم نمی خورد و عرب حجاز عصر رسول خدا(ص) از آنها آگاه نبودند، فهم و تفسیر کنیم، به فهم و تفسیر صحیحی از قرآن دست نمی یابیم.
** در حال و آینده چه مسایلی را برای تحقیقات قرآنی تهدید کننده میدانید؟
دکتر جعفر نکونام: برخی از مهم ترین مواردی که برای تحقیقات قرآنی مشکل زا و تهدید کنندهاند، عبارتاند از:
1. پاسخ گو نبودن مباحث قرآنی به مسایل مستحدثه
چنانچه نتوانیم برای پرسشهای جدید و روزآمد پاسخهای قرآنیِ مناسب فراهم کنیم، ممکن است، زمینهی این تلقی فراهم شود که قرآن برای 1400 سال پیش نازل شده و با نیازها و مقتضیات زمان هماهنگی ندارد.
برای مقابله با این مشکل باید از سویی به تحقیقات کاربردی اقبال شود و از سوی دیگر آیات قرآن متناسب با زبان روز ترجمه و تفسیر گردد. باید دانست، ترجمه ای از قرآن متناسب با زبان روز خواهد بود که فرهنگ عصر نزول را با فرهنگ روز معادل سازی کند. از چنین ترجمه ای به ترجمه ی فرهنگی تعبیر می شود.
بی تردید قرآن کریم در فضای فرهنگی عرب حجاز عصر نزول نازل شده است و لذا الفاظ و تعابیر قرآن بار فرهنگی همان عصر را دارد؛ به همین رو هرگز ترجمه ی تحت اللفظی آیات قرآن نمی تواند، مقاصد آیات را به روشنی و درستی به مردمان این عصر تفهیم کند.
به نظر اینجانب اساساً نیاز به ترجمه و تفسیر هر متنی از جمله قرآن امری عارضی است؛ یعنی این نیاز بر اثر فاصله گرفتن قرآن از عصر و مصری که در آن نازل شد و عدم آشنایی کافی مردمان اعصار و امصار دیگر با فضا و فرهنگی که قرآن در آن نازل شده، حادث شده است.
شایان ذکر است که برای ترجمه و تفسیر فرهنگی قرآن توجه به معارف و احکام کلی قرآن ضروری است. در ترجمه و تفسیر روزآمد قرآن باید به همین معارف و احکام کلی قرآن توجه کرد.
شاید ذکر مثالی در این زمینه مناسب باشد. وقتی خطاب به مردم عصر نزول گفته می شد، «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم» کاملاً موجّه بود که برای مقابله با دشمن اسب تهیه کنند؛ اما در حال حاضر بی وجه است. در اینجا باید به ملاک آیه در عبارت « ترهبون به عدوّکم و عدوّ الله» مندرج است، توجه کرد و براساس آن متناسب با مقتضیات روز برای مثال چنین گفت: برای مقابله با دشمن تانک و موشک و مانند آن فراهم کنید.
2. فقدان تحقیقات قرآنی کاربردی به منظور ارایه ی راه حل برای مشکلات اجتماعی موجود
چنان که ذکر شد، یکی از تلاش هایی که می توان برای روزآمدسازی آموزه های قرآن صورت داد، پرداختن به تحقیقات کاربردی است. تردیدی نیست که اگر از طریق انجام تحقیقات کاربردی، برای مشکلات اخلاقی و فرهنگیِ جامعه، راهحلهای مناسب و عملی فراهم نشود، به طور طبیعی خلأهایی در برنامه ریزی، قانون گذاری و عمل بر اساس آموزههای قرآن پدید خواهد آمد.
3. تحقیقاتِ قرآنیِ مبتنی بر پیش فرضهای نادرست
پیشفرضهای نادرست اعم کهن یا جدید می تواند، نتایج نادرستی را به دنبال داشته باشد و از رهگذر آن چیزهای به قرآن نسبت داده شود که نه تنها برای قرآن شأن و فضیلتی را فراهم نمی سازد؛ بلکه موجب شود، قرآن در نظر نکته سنجان و باریک بینان خرافه و خالی از حقیقت جلوه کند و دانشمندان اسلامی در نزد آنان کسانی تلقی شوند که از روی تعصّب سعی در توجیه و تقدیس چیزهایی دارند که هیچ واقعیتی ندارد.
ما برای مقابله با این تهدید نیاز داریم نسبت باورهای گذشته در زمینه ی قرآن تجدید نظر کنیم و تنها مواردی را تلقّی به قبول کنیم که بدیهی یا منتهی به بدیهی باشند. ما باید قبل از آن که دیگران باورهای ما را نقد کنند و ما را در موضعی انفعالی قرار دهند، خود مجال و بستر لازم را برای نقد باورهای خود فراهم کنیم. برقراری کرسی های نظریه پردازی و ایجاد بستر مناسب برای نقد و تضارب آراء می تواند به رفع این تهدید کمک کند.